استادی می گفت در بند خدا نیستی ؟نباش هیچ اهمیتی ندارد
اما برایم بگو در بند کیستی
انسان به گونه ای خلق شده که نمی تواند عبد نباشد...یا عبد خدا باید بود یا عبد غیر او
خوب که دقت می کنم ابعاد این حرف بیشتر برایم باز می شود.
هر روز نمونه های بیشتری از این آدمها می بینم
در لباسهای مختلف
افرادی که برای پذیرش رهبری یک انسان وارسته _که قریب به اتفاق علمای گذشته وحاضر درباره او اظهار عشق وعلاقه کرده واو را تنها گزینه مناسب رهبری دانسته اند_به دنبال هزاران دلیل ومدرک هستند تا شاید با اکراه بپذیرند رهبری این مرد الهی را.
وآنگاه که به روشنفکران دین گریز جامعه می رسند بی دلیل ومنطق چنان سینه چاک او می شوند که سر از پا نمی شناسند...
راستی دلیل سر سپردگی در برابر این چنین مردان وتکبر وغرور در مقابل مردان آنچنینی چیست جز همان نظر استاد؟
نظری که من تعمیمش داده ام
تو نمی توانی عاشق ودربند کسی نباشی، در بند امام جامعه ات نیستی باشد هیچ ایرادی ندارد
فقط بگو در بند کیستی؟؟؟؟
وبدان اگر انسان حتی یک سنگ را دوست بدارد با همان محشور می شود...
آنها که در بند حسین علیه السلام نبودند بسیار شیفته ودر بند ابن زیاد ویزید وعمر سعد بودند....
راه از بیراهه فقط برای متقین آشکار شدنی است...