پيام
+
دوستان اگه مي تونن راهنمايي ام بفرمايند...
پارسي نامه
95/3/1
مظلوم مقتدر
براي نهادينه کردن باور به معاد در مردم بگونه اي که سبک زندگي آنها رو تحت تاثير قرار بده چه بايد کرد؟
مظلوم مقتدر
راه کار عملياتي لازم دارم البته غير از آموزش
علوي-12
سلام درسته که مي فرماييد آموزش نباشه اما يکي از مواردي که سبب ميشه موردي تبديل به باور بشه القاء هست. اين دوره زمونه حرف از مرگ بسيار کم زده ميشه. نوشته کم وجود داره. يعني کلا داره فراموش ميشه و مرگ براي همسايه شده! ولي وقتي مطلب(تک جمله يا تصوير) زياد ببينند يا زياد بشنوند القاء ميشه
سربازآقا
کتاب منازل الاخره مرحوم قمي بسيار زيبا، هنرمندانه و موثر است در اين مقوله. بخوانيد نتيجه اش را مي بينيد
مظلوم مقتدر
مواردي که فرموديد درست هست..اما فرض بفرماييد در يک موسسه فرهنگي تصميم داريد در اين زمينه کار کنيد به غير از راه آموزش چه راه کارهايي پيشنهاد مي کنيد؟
مظلوم مقتدر
سرباز آقا سپاس گزارم از کتابي که معرفي فرموديد
سربازآقا
انجام وظيف بود. شما از ما عمل نخواه تا دلت بخواه شعار بلدم و از اين حرفا. دعا کن ما هم آدم شيم عزيز مقتدر
سربازآقا
آموزش بايد غير مستقيم باشه اولا در ثاني گوينده مهم که متخلق باشه و سوما فضاي آن اداره و آن مکان طوري باشد که رهنمون به هدف ما باشد
علوي-12
مثلا تو فضاي شهر ما غالبا اصلا جمله اي يا جملات يا تصاويري در اين مورد نمي بينيم در حالي که 75درصد يادگيري از طريق ديدن اتفاق ميفته
علوي-12
نکات روانشناسي بسياري در روايات مرگ بيان شده که بسيار قابل استفاده هست. اگر بخوايم در جملات يا تصاوير يا بيانات استفاده کنيم. يا اينکه اين محتواها رو داخل خونه ها کنيم. البته اگر ظاهر و قلم (کمي و کيفي) اين مطالب جذاب باشه و هزينه هم براي توليدشون باشه ميشه اينطوري وارد خونه هاشون کرد
مظلوم مقتدر
جناب صدري براي آنهايي که اين سوره ها رو مي دونن اما کما في السابق هستند چه مي کنيد؟
مظلوم مقتدر
سرباز آقا بايد خدا رو شکر کنيم که باطن هامون رو از دوستان واشنايان مخفي کرده......يکي از کاربراني که هميشه باعث تذکرم بودند شما بوديد...البته کاملا نامحسوس
مظلوم مقتدر
جناب علوي آنطور که متوجه شدم شما بيشتر روي کارهاي هنري تاکيد داريد...پوستر ..کليپ ،رمان و...
عشقستان اسماعيل
من يك زماني معلم دبستان پسرانه بودم. هر ماه يك بار در كلاس قيامت برگزار مي كرديم و مفاهيم حساب؛ شفاعت و... را به شكل ساده به بچه ها آموزش مي دادم
عشقستان اسماعيل
هر كودك در دفتر مخصوص من دو صفحه داشت كه در طول ماه كارهاي خوب با خودكار آبي و كارهاي نادرست با خودكار قرمز در دو صفحه مجزا ياد داشت مي شد و هر كار امتياز مخصوص خود را داشت و بچه ها از آن كاملا آگاه بودند.
عشقستان اسماعيل
در كلاس دو رديف صندلي بود كه در روز موعود يك طرفش بهشت و يك طرفش جهنم بود. در روز موعود همه ي بچه ها مي رفتند بيرون و يكي يكي به كلاس مي آمدند. صفحات مربوط به خودشان را نشانشان مي دادم آنقوت آن ها خودشان حساب و كتاب مي كردند و جاي خودشان راپيدا مي كردند و مي نشستند. چره هايشان ديدني بود موقع خواندن كارهايشان و هنوز هم نفهمديند كه من آن اطلاعات را از كجا مي آوردم
عشقستان اسماعيل
وقتي همه مي آمدند و در جايشان مي نشستند امتياز هاي باقي مانده ثبت مي شد براي شروع بعدي و آن وقت تازه نوبت شفاعت مي شد. بعضي از بچه هاي از امتياز هايي كه برايشان مانده بود به دوستانشان مي دادند تا جايشان عوض شود
عشقستان اسماعيل
يكي از آن پسر ها الان دانشجوي دكتراي فيزيك دانشگاه شريف است. ازدواج كرده و يك پسر دارد. با بقيه بچه ها هم كم و بيش ارتباط دارم حتي آنهايي كه ايران نيستند. آن ها معتقدند همه ي دوران تحصيلشان يك طرف كلاس چهارم دبستان قائم عليه السلام مشهد يك طرف
عشقستان اسماعيل
و البته براي من هم آن سال استثنايي در كارنامه كاري ام يك طرف
سربازآقا
لطفا اول مسترپلني طراحي بفرماييد و سپس بر اساس آن پازلتان را تکميل کنيد
مظلوم مقتدر
جناب عشقستان راه کار جالبي بود.سپاس
علوي-12
منظورم کار فانتزي نيست هر چيزي که منجر بشه با استفاده از ديدن، فرايند مرگ و معاد براشون يادآوري بشه. فرمايش باقي دوستان رو قبول دارم اما براي کسي که تمايلي به شرکت در مباحث مذهبي نداره نميتونيم کلاس و سخنراني بگذاريم
اگاهي
چشم وهم چشمي وميل به پز دادن زياد شده
مظلوم مقتدر
تشکر از دوستاني که راهنمايي فرمودند...